رشدی که پس از مرگ نیز متوقف نمیشود
دکتر «وحید احمدی» عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی به سوالات خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،منطقه ایلام، پاسخ داد.
ایسنا: آیا درست است که بگوییم هر کس ایثار میکند، در واقع خودش را قربانی کرده است؟
خیر. این تلقی نادرستی است. عموماً وقتی درباره ایثار صحبت میکنیم باید حواسمان باشد که آن را با قربانی شدن یکی ندانیم. در مسأله ایثار، وقتی فردی برای خودش آرمانی مهم، ارزشمند و دارای جایگاه قائل است و ارزشمندی و والایی خویش را در آرمان خودش میبیند، این آرمان و هدف نمود اجتماعی پیدا میکند. ولی در قربانی شدن، فرد انگار حقوقش تضییع شده است، گویی به او ظلم شده و یا در حقش اجحافی صورت گرفته است. برای رسیدن به تعریفی در خور از ایثار اجتماعی، ابتدا به ساکن ما باید بین این ۲ مفهوم تفاوت قائل باشیم. در ایثار ما با فردی روبرو هستیم که به خاطر هدف ارزشمندی در مسیری پای میگذارد و این مسیر میتواند چراغ راه افراد و گروه دیگری باشد؛ آرمان و هدفی مشترک که پیامد آن ارتقا در سطح فردی و اجتماعی خواهد بود. ولی در قربانی شدن ما همیشه به دنبال جبران و ضربه زدن هستیم. یک حس ناامیدی در فرد ایجاد میشود و یک سرخوردگی در فرد نمود پیدا میکند. تفاوت این ۲ مفهوم باید در نظر گرفته شود و میتوان از دوران کودکی این تفاوتها جا انداخته شوند؛ مخصوصاً در نحوه و شیوه تعلیم و تربیت و بزرگ کردن کودک که عمده آن در خانواده صورت میگیرد. ما از همان ابتدا با ارائه مفهوم «قربونت برم» از سوی والدین به کودکان مواجه میشویم که تجزیه و تحلیل این حرف برای کودکی که از نظر شناختی رشد چندانی نکرده است، میتواند تبدیل به مسألهای شود که منجر به اختلاط مفاهیم ایثار و قربانی شدن گردد.
ایسنا: این موضوع چه آثاری به دنبال خواهد داشت؟
زمانی که ایثار به عنوان یک مفهوم اصلی و ارزشمند در بافت اجتماعی، از همان ابتدا در بافت خانواده رشد پیدا میکند، یا به قولی فرهنگ آن جا میافتد، کودک با این مسأله مواجه میشود که این ایثار میتواند در جنبههای مختلفی اتفاق بیفتد. زمانی برای آرمانی مثل دفاع از حقوق یک کشور و زمانی هم ایثار به عنوان جان دادن و جان بخشیدن به دیگران به واسطه یک عمل جراحی و یا حتی بخشیدن یکی از اعضای بدن. یا مثلاً رواج فرهنگ گرفتن کارت اهداء عضو برای بخشیدن اعضای بدن بعد از مرگ. چرا که فرد به این واسطه میداند که میتواند در رشد و بالندگی فردی دیگر مؤثر باشد و ای بسا آن فرد بتواند جامعه را به رشد و تعالی برساند و یا تبدیل به دانشمندی شود که گره از مشکلات جامعه باز کند.
در تعالیم ما هم ایثار انسانها در حق یکدیگر بسیار توصیه شده است. حتی بسیاری از مواقع در کنار مفهوم عفو و بخششی که فرد در عین قدرت انجام میدهد، مفهوم ایثار یک قدرت موازی ایجاد میکند؛ بدین معنا که من در جایگاهی هستم که قدرت به انجام کاری دارم ولی با اراده خودم نمیخواهم و آن کار را انجام نمیدهم. در این حالت فرد به یک والایی و جایگاه بزرگی میرسد که میتواند از حقوق، دارایی و اموال و هر آنچه در مایملک اوست بگذرد.
ایسنا: مکانیسمهای روانشناسانهای که منجر به ترجیح دادن دیگران به خویشتن میشود چیست؟
در نظریات روانشناسی، بزرگترین نظریهای را که در این زمینه میتوانیم نام ببریم نظریه «رشد شناختی اجتماعی اریکسون» است. به اعتقاد اریکسون هم در سطح تفکرات فرد و هم در نحوه دید و نگرش فرد و هم از نظر جایگاه اجتماعی در طول تحول اتفاقی میافتد و رشد ایجاد میشود. وی میگوید که ما محصول یک دوره خاص از رشد خویش نیستیم که مثلاً اکنون ما محصول پنج سال اول زندگی ما یا نوجوانی و یا بزرگسالی ما باشد. وی معتقد است از زمانی که متولد میشویم تا زمانی که میمیریم، رشد برای ما میتواند پویا بوده و اتفاق بیفتد.
ایسنا: آیا این مخالف نظریه فروید نیست؟
چرا. با توجه به اینکه وی در برخی مفاهیم پیرو فروید بود اما در عین حال به او انتقاد میکرد که وی برای رشد، یک جبرگرایی قائل است که از نظر اریکسون این قائل شدن به بازه زمانی کوتاه درست نیست. اریکسون میگوید از زمان تولد تا زمان مرگ، با توجه به مراحل هفتم و هشتم در نظریات ایشان، رشد انسان میتواند حتی پس از مرگ او هم ادامه داشته باشد. اینجاست که نظریات او با مفهوم ایثار پیوند میخورد. یعنی اینکه من رشد دارم اما نه لزوماً در من. دقت کنید که چرا ما میگوییم: «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند»؟ این همان مفهومی است که به ایثار مربوط است. مفهومش این است که ادامه نسل و ادامه زندگی وجود دارد. این پویایی و زایش در شخصیت هم هست. حالا در نظریه اریکسون، ایشان اشاره دارد به اینکه زمانی فرد به شکوفایی میرسد که نه تنها خودش و نسل خودش را ارزشمند بداند، بلکه فرزندان دیگران و افراد دیگر را در بافت اجتماعی نیز همچون نسل خودش ارزشمند بداند. به گفته اریکسون، اگر یک استاد بتواند به شاگردش همان ارزش و دیدی را داشته باشد که برای فرزند خودش قائل است و همان نقش و ارزشمندی را برای وی لحاظ کند، تمام علم و داناییش را به نسل بعد از خود بذل و بخشش کرده و دیگر کمفروشی نخواهد کرد. دیگر از اینکه مبادا رقابتی و جلو افتادنی و پایین دست شدنی پیش بیاید ترسی ندارد. دیگران را مانند نسل خود تلقی میکند.
نظریه دیگر مربوط به جناب آقای آدلر است که در سال ۱۹۱۴ از فروید فاصله گرفت و نظریه خویش را ایجاد کرد. وی معتقد بود که مفهومی به اسم علاقه اجتماعی در کنار سبک زندگی برای فرد شکل میگیرد. فرد یک سری چهارچوبها، مفاهیم و قاعدههایی را در طول عمر به عنوان شالوده زندگی خویش قرار میدهد و خودش را به عنوان موجودی اجتماعی میداند که در بستر اجتماع رشد میکند. با این تلقی، فرد میپندارد که رشد من و رشد دیگران، باعث بالاکشیدن جامعه میشود و این کمکی متقابل به خودم و نسل خودم خواهد بود. اگر دیگری در کنار من رشد کند و بتوانم یک تیم را شکل داده و یک همکاری اجتماعی به وجود آورم، مطمئناً پیامد آن به خود من، نسل من و فرزندان من نیز خواهد رسید. هر کس کاری یا فعالیتی انجام بدهد صرفاً به خود او معطوف نخواهد شد؛ همچنانکه در مفهوم ایثار نمود پیدا میکند. فرد به خاطر دیگری کاری انجام میدهد و پشت این به خاطر دیگری بودن کارها، آرمانی قرار دارد. عمل به خاطر شخص نیست بلکه به خاطر آن سبک زندگی است که که به اعتقاد آدلر، فرد برای خود قرار میدهد؛ آن سبکی که فرد میگوید اصل و وجود من انسانیت است. فرد معتقد میشود که چه ایرادی دارد اگر در این هدف و آرمان انسانیت من که رشد و بالندگی یک مفهوم بزرگ است، کس یا کسان دیگری را نیز شریک خود کنم تا ادامه دهنده مسیر من باشند؟
ایسنا: میتوان گفت که به نوعی، تکثیر شدن است.
بله. فرد در عمر خویش تمام نمیشود. با خودش میگوید که هدف من لزوماً با عمر من ادامه پیدا نخواهد کرد. میدانید که یک ارگانیک در سن خاصی، از رشد متوقف شده و اصطلاحاً میمیرد. زمانی که آرمانش این باشد که حتی اگر من نباشم میتوانم به واسطه بذل و بخششی که میکنم یا به قولی از آن دارایی و مالکیت من که به شخص دیگری داده میشود، نمود من میتواند در بافت اجتماعی وجود داشته باشد، دیگر از اهمیت منفعت شخصی و کوتاه فردی کاسته میشود؛ که این همان آرمان و حتی فرهنگسازی ایثار اجتماعی است.
ایسنا: حالا سؤال اینجاست که چگونه باید فرهنگسازی کنیم که این همه اتفاق خوب بیفتد؟
طبیعتاً در هر بافتی برای عرف شدن و رایج شدن یک رفتار هزینههایی را خواهیم داشت. احتمالاً در بعدِ بخشیدن اندام و اعضا به دیگران در یک بافت اجتماعی خاص، مثلاً زندگی کردن در بافت یک شهر کردنشین در غرب کشورمان، نگرشها و دیدگاههایی منفی درباره اهدای عضو وجود دارد که معتقدند فردی که اعضایش به بیماران نیازمند اهدا شده، خانوادهاش او را کامل در دل خاک قرار ندادهاند. وجود این نوع نگرشها برای منی که دارم این عمل را به عنوان یک آرمان انجام میدهم، یک فشار از سوی فرهنگ من است ولی باید بدانیم که کم کم از هزینه این فشارها کاسته خواهد شد و روزی خواهد رسید که بر خود ببالیم که ما پیشقراولان رایج شدن این ایثار اجتماعی بودهایم. تنها به واسطه صبر بر این عمل است که میتوان به چنین آرمان بزرگی دست پیدا کرد.
امروزه به واسطه رشد تکنولوژی میتوانیم اهداف، برنامهها و وقت بیشتری برای نهادینه شدن فرهنگ ایثار اجتماعی صرف کنیم تا بافت اجتماعی هم با ما همراه شود و به این باور برسیم که یکپارچگی یک فرد لزوماً در این نیست که چون یکپارچه به دنیا میآید بایستی یکپارچه هم در دل خاک قرار بگیرد. وقتی که حتی یک عضو و جزء ما میتواند پس از مرگ ما کارکرد داشته باشد، چرا باید در دل خاک قرار بگیرد؟ قلم ما، هدف ما و اندیشه ما چرا باید در دل خاک قرار بگیرد؟ همچنان که خداوند متعال میفرماید که اگر شما بتوانید یک نفس را در دنیا نجات دهید، رسالت خود را انجام دادهاید، نباید در این باره بی تفاوت باشیم. نباید در بحث اهدای عضو و یا حتی سادهتر در بحث اهدای خون، به این فکر کنیم که بالاخره یکنفر دیگر برای اهدای عضو و خون پیدا میشود. وجود افراد دیگری که به ایثار اجتماعی و اهدای عضو خویش بعد از مرگشان اعتقاد داشته و عمل میکنند هرگز تکلیف را از ما ساقط نمیکند و اگر ما بدانیم که با اهدای عضو پویا میشویم، به یقین در انجام این کار خوب سستی نخواهیم کرد. خانوادهای که فرزندشان به هر دلیلی از دنیا رفته است و میتواند با اهدای عضو به تعداد زیادی از انسانها زندگی ببخشد، اگر این باور ایثار اجتماعی در آنها رشد پیدا کند، خواهد دانست که فرزند آنها نمرده و زنده خواهد بود و عضو اهدایی او نفسهایی را به زندگی برمیگرداند و ای بسا به خاطر فرصتی که اهدای عضو او در اختیار آن بیمار نیازمند قرار داده و او را به زندگی برمیگرداند، آن فرد بتواند به چنان رشدی برسد که خودش نجات دهنده یک جامعه و محیط باشد و به رشد و پیشرفت آن جامعه کمک کند.