کدخبر : 14019
چهارشنبه 15 سپتامبر 2021 - 21:48
فاقددیدگاه

افول ارزشها و خطر سقوط جامعه

در سال 1400و پس از طی کردن تاریخی پر فراز و نشیب، جامعه ایرانی در کجای نمودار ارزشهای اجتماعی،اخلاقی و دینی قرار دارد؟ عوامل موثر بر از دست رفتن ارزشهای اجتماعی کدامند؟ چرا درجامعه ایرانی اسلامی ارزشهایی چون علم،ادبیات ، اسطوره ها و منش پهلوانی رو به افول گذاشته است؟

جامک: کیومرث چراغی/ دکتری سیاستگذاری عمومی

در هر برهه ای از تاریخ برخی اصول اخلاقی یا ارزشهای عرفی در جامعه بروز و ظهور بیشتری پیدا کرده و به عنوان یک ستون اخلاقی مورد توجه و تکرار بیشتری قرار می گیرند. اگر ما به چهل سال اخیر جامعه ایرانی نگاهی گذرا بیاندازیم متوجه می شویم در یک برهه ساده زیستی و شباهت عملی  به سبک زندگی آحاد جامعه یک ارزش به حساب می آمد. درآن برهه که از اول انقلاب تا اواسط دهه هفتاد توانست خود را حفظ کند عموما ارزشهایی چون ساده زیستی ، پاکدستی، دوری از تکبر و غرور در اجتماع و خصوصا گروه نخبگان علمی و اجتماعی و سیاسی موج می زد. بسیاری از مسائل در جامعه تابو بوده و کمتر کسی جرات عبور از آن تابوها را به خود می داد . دهه جنگ و وجود قهرمانان ملموس و واقعی که می توانستند مدتها الگوی یک جامعه باشند . در همان دوران سینما ، مجلات ، داستانهای عامیانه پر بود از قهرمانانی که مورد توجه و الگو برداری قرار می گرفتند.

در آن دوره عموما همه مردم شبیه به هم زندگی می کردند و بین سبک زندگی  نخبگان سیاسی و مدیریتی با عموم مردم اختلاف چندانی نبود ، حتی اگر به لحاظ مالی اختلافات معناداری وجود داشت اما در سبک و نوع زندگی، پوشش افراد، نوع تفریحات و خیلی مسایل دیگر تفاوت چندانی نبود.

با سرعت گرفتن روند جهانی شدن و افزایش سطح ارتباطات جامعه ایرانی با دنیای خارج از آن به ویژه در سطح گروهای الیت همچون مدیران و سیاستمداران، کم کم ارزشهای اجتماعی و عرفی جامعه ایرانی رو به افول گذاشته و در برابر فرهنگ تجمل گرایی و سبک زندگی غربی دست ها را به علامت تسلیم بالا برد .جایگاه اجتماعی خیلی از گروههای مورد احترام جامعه به دلیل عدم توانایی در تغیر سبک مادی زندگی از دست رفت به نحوی که دیگر معلم بودن ،شاعر یا نویسنده بودن ، معتمد محل بودن و خیلی از جایگاههای اجتماعی مورد احترام که سطحی از ارضای روانی آن افراد را تامین می کرد از دست رفت .

مادی گرایی و سرعت روند ارزش یافتن افراد متمول به جای افراد معتمد،متدین،با سواد یا اخلاق مدار باعث ایجاد شکاف در مبانی ارزشی جامعه ایرانی شده است. در این دوره دیگر مسولین یا مدیران و نخبگان سیاسی نه شباهتی با مردم داشتند نه شباهتی با ده سال گذشته خود. تغیر در الگوی زندگی حکمرانان سیاسی در هر سطحی کم کم منجر به تاثیرگذاری جایگاه اقتصادی در موقعیت اجتماعی افراد شد . دیگر موضوع انشای “علم بهتر است یا ثروت” بیش از پیش رنگ باخته است و تمام اهداف افراد جامعه رسیدن به ثروت شده است . اما آیا میل به ثروتمند شدن بد است ؟ خیر اما اینکه جامعه ایرانی کشش این تغیر آنی را داشته است یا خیر همچنان محل ابهام است

در جامعه ای با فرهنگ سنتی،عرفی و دینی سرعت روند تغیر به سمت مال اندوزی و شیفت پارادایمی حکمرانان با سرعتی سرسام آور به سمت زندگی به اصطلاح لاکچری و به نمایش درآوردن این سبک زندگی در بین مردم و بروز پدیده های چون آقازادگی، غرب نشینی، مهاجرت و استفاده از رانت قدرت برای ادامه تحصیل همه و همه این رفتارها و تناقضات آشکار باعث ایجاد یک تردید بزرگ در بین عموم مردمی شد که هنوز یک پایشان در دنیای ارزشها درگیر بود.

به نحوی که امروزه در نقطه ای قرار گرفته ایم که به غایت ثروتمند بودن مهم تر از دانشمند بودن است ، نوع شغل هیچ ارزشی در جایگاه اجتماعی نداشته بلکه میزان ثروت معرف جایگاه افراد است تا آنجا که پزشکان وارد بازار ساخت و ساز شده و کارمندان دولت در بنگاههای املاک یا ماشین فعالیت میکنند و مداح ها با ارقام نجومی در مراسمات مذهبی مشارکت می کنند و این موضوع در همه صنوف کمابیش نفوذ کرده است و مختص نمونه های یاد شده نیست . گرایش جوانان به ادامه تحصیل و علم اندوزی در پایین ترین سطح قرار گرفته و کسی علاقه ای به صرفا معلم شدن ، پزشک یا مهندس شدن و حتی اسطوره شدن ندارد . بلکه هدف فقط در میزان آورده مالی خلاصه می شود

جامعه ایرانی به شدت مبتلا به دلالیسم، احتکار،رانت، چند شغلی شدن و حرکت به سمت مال اندوزی به هر قیمتی شده است. به نحوی که میتوان گفت ما دچار ورشکستگی فرهنگی و اجتماعی شده ایم تا آنجا که این دوگانگی در رفتار و عمل جامعه منجر به مرگ ارزشها شده و ما پاسخ درستی برای نسلهای  دهه هشتاد و نود  نخواهیم داشت .امروزه ضد ارزشها بازتعریف شده و عدم رانت خواری فلان مدیر به بی عرضگی تعبیر می شود .عدم قبول شیرینی(رشوه) از سوی فلان مسئول به دگم اندیشی و عدم پارتی بازی و استفاده از جایگاه به ضعف و ترسو بودن آن شخص  گذاشته می شوند.

در سال ۱۴۰۰ و در برهوت وجود الگو ها وقهرمانان اجتماعی ، افول شدید ارزشها ، تناقض های رفتاری اغلب مسئولین ، اخبار مملو از اختلاس و احتکار و فرار مالیاتی و سو استفاده از اموال عمومی می توان گفت تکرار بی شمار ضد ارزشها، آنها را تبدیل به یک ارزش کرده و جامعه ایرانی را به سمت تبدیل شدن به یک اجتماع به هویت و بی مسئولیت در قبال هر کسی غیر از خود سوق می دهد .

قهرمانان و اساطیر دینی و اجتماعی و عرفی ما جای خود را به شاخ ها و سلبریتی ها و مال داران داده وباعث حاشیه نشینی و غربت افرادی شده که هنوز با ارزشهایشان زندگی می کنند. تقریبا می توان گفت در جامعه ایرانی دیگر کسی نه سراغی از شاهنامه می گیرد نه از مثنوی معنوی خبری هست . مساجد خلوت شده و میزان متقاضیان دانشگاه و کتاب و روزنامه جای خود را به دارندگان کد بورسی، خریداران ارزهای دیجیتال و خریداران فالوور داده است .

به راستی ما وارث کدام بخش از فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی هستیم ؟ نقش حکمرانان در نجات جامعه در حال افول چیست؟ چگونه میتوان به علم و دانش به اخلاق مداری و پاکدستی به ساده زیستی و عدم سو استفاده از جایگاه سیاسی و اجرایی جان تازه ای بخشید ؟ چگونه می توان با تجدید نظر در نحوه آموزش و پرورش فرزندان جامعه راه درستی را در پیش گرفت

Print Friendly, PDF & Email
امتیاز:
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
مطالب مرتبط
دیدگاه شما

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.