“کوچ معلم”
…..و در کوچه ها ی خلوت خاطراتم رد پای مردیست که ردای فاخر ادب و انصاف و راستی و درستی بر تن جان پوشیده، مردی که ملاحت کلام و حلاوت کردارش برکام جان به جاودانگی می نشست.
پارسایی شکیبا و خادمی خاکسار که ساحات سیاست و رسانه و فرهنگ را به شوق خدمت با قدم صدق پیموده بود.
مردی که از او خوف خیانت نمی رفت و بر سبیل سلامت سلوک می نمود.
رود همیشه روان در میان و در روان مردم .انسانی از جنس تفطن و تذکر موءمنانه که گوساله ی نفس پرستی را پیش پای کلیم حق طلبی ذبح نموده بود.
“آیت فرجی ” را می گویم، معلم درد و دانایی، ناله ی بینوایان و سکوت با صلابت عزت و کرامت.
اکنون شکوه درد و دانایی، معلم عرصه ی علم و اخلاق، مراد بلند طبع و منصف اهالی مطبوعات و یار مهربان و سلیم النفس حوزه ی سیاست، به بلندای ابدیت پر کشیده و کوچیده است و باران چشمان من بر رد پاهای جا مانده در همان کوچه های خلوت خاطراتم همچون فراوان کسان در تحسر و تاءسف خلاء و فقدان آن عزیز آغازی غمبار یافته است.
“حاج آیت” آیت دردمندی ایل و ایلام و راوی “فرج” به فرجام نرسیده ی حرمان دیارش بود، از اینرو مجالس تکریم آن فقید سعید مملو از مشتاقانی خواهد بود که جان حاج آیت را به اشتیاق رهایی ایلام از رنج، آزموده بودند و معلم راوی دردمند دردهایشان را صمیمانه دوست می دارند.
تسلیت سوگمندانه ام را به اهالی فرهنگ و رسانه و سیاست، خاندان جلیل القدر فرجی، ایل بزرگ ارکوازی و بولی و عموم ارادتمندان آن عزیز فقید تقدیم می دارم.
۱۳۹۵/۰۶/۲۶
عبدالصاحب ناصری