کدخبر : 3174
یکشنبه 10 جولای 2016 - 8:56
فاقددیدگاه

شرافت به جسم نیست، شرافت به شعور است

مهدی کاکاخانی: پایگاه خبری جامک/

 

پرده اول:

از دوران کودکی او را می دیدم بیشتر در مسیر خیابان اشرفی اصفهانی تا محدوده خیابان آیت الله حیدری در حال تردد بود. با وجود این که سن و سال کمی داشت اما از بدنی ورزیده و اندام های توپری برخوردار بود. همیشه ساکت و بی حرف بود، بدون بر زبان آوردن کلامی در مقابل آدم ها می ایستاد و دستش را به صورت نیم بند دراز می کرد و عابران و رهگذران نیز به خاطر مظلومیت کودکانه اش سکه ای یا اسکناس چند تومانی در دستش قرار می دادند….

سال ها گذشت روزی جوانی رعنا با قدی کوتاه و بدنی تنومند وارد اتاق محل کارم شد. کاغذی در دست داشت و روی آن با دست خط  ناخوانا نوشته بود: «پدرم مرده و مادرم مریض هست و پول دارو ندارم» در نگاه اول آنچه بیشتر توجهم را به خود جلب نمود، تیپ و قیافه ی منحصر به فردش بود. همانند کشتی گیرها گوش های شکسته داشت که نمی توانست گویای ناتوانی او برای تکدی گری باشد.

حالا دیگر حساس شدم و سوالات بسیاری در ذهن شکل گرفت. چرا این جوان با این هیبت و قیافه دست به گدایی می زند؟ کمی دقیق شدم و سیمای او را بررسی نمودم یاد سال های دور افتادم و یادکودکی که همیشه در مسیرم قرار داشت و با سکوت معناداری گدایی می کرد. به سرعت تصاویر در ذهنم مرور شد و حالا دیگر یقین پیدا کردم این شخص کسی نیست جز همان کودک سال های نه چندان دور.

با همان شیوه ی مرسوم در ورای سکوتی سهمگین برای جلب ترحم و رفع نیازهای خودساخته. رفتاری که دیگر هیچ امیدی به تغییرش نیست. کودک گدای دیروز، جوان گدای امروز، پیرمرد ژولیده و گدای فردا که دستان زمخت و قدرتمندش هیچ گاه طعم کار و تلاش را نچشید. حال می شود فهمید که: «شرافت به جسم نیست، به شعور است».

 

پرده دوم:

هر روز ساعت ۶ صبح صدای چرخش بیلش به ته جدول و لبه آسفالت کوچه ها ساکنین محل را برای شروع روزی جدید از خواب بیدار می کند. مردی که با مهربانی و متانت خاص معابر و خیابان ها را از آشغال های به جای مانده از ماشین های حمل زباله شهرداری بر روی گاری دستی اش جمع کرده و با انگیزه و شوق زیاد فضای نشاط آفرینی را برای هم شهری هایش خلق می کند.

نارنجی پوش سختکوش از نعمت شنوایی و سخن گفتن محروم هست اما لبریز از غیرت و شرافت است. هیچگاه معلولیتش به او اجازه نداده بر روز کاغذی بنویسد «من کر و لال هستم، به من کمک کنید» حتی عیدی ساکنین محل را با اکراه و سختی می پذیرد. او می داند معلول هست اما ناتوان نیست. او آموخته ناتوانی جسمی مجوزی برای تکدی گری نیست و او به درستی بیان می کند که؛ «شرافت به جسم نیست، به شعور است.»

Print Friendly, PDF & Email
امتیاز:
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
مطالب مرتبط
دیدگاه شما

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.