کدخبر : 12069
دوشنبه 25 ژانویه 2021 - 8:10
فاقددیدگاه

چرا زیباکلام مناظره را باخت؟

عذرخواهی صادق زیباکلام از خسرو معتضد به خاطر لحن بی‌ادبانه در مناظرۀ پخش شدۀ اخیر با موضوع کارنامۀ رضاشاه پهلوی نشان می‌دهد که خود او پذیرفته بازندۀ این برنامه بوده است.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- عذرخواهی صادق زیباکلام از خسرو معتضد و بینندگان تلویزیونی و شبکه‌های اجتماعی به خاطر لحن بی‌ادبانه در مناظرۀ پخش شدۀ اخیر با موضوع کارنامۀ رضاشاه پهلوی در شبکۀ مستند سیما نشان می‌دهد که خود او پذیرفته بازندۀ این برنامه بوده است.


  چنان‌که به احتمال فراوان می‌دانید و در ویدیوی ذیل هم قابل مشاهدۀ مجدد است زیباکلام به جای نقد نظرات خسرو معتضد یا دفاع از دیدگاه‌هایی که پیش‌تردر کتاب خود مطرح کرده فرصت را برای نقد نگاه میهمان دیگر در برنامه‌های گذشتۀ تلویزیونی  او به گمان خود مغتنم شمرده و به دفعات او را دروغ‌گو و خائن توصیف می‌کند و در پایانِ همان قسمت پخش شده اما دستاوردی ندارد جز این که معتضد به او بگوید «شما در تاریخ، پیاده‌اید»!

  نخست روشن کنم که این نویسنده داعیۀ تاریخ‌دانی حرفه‌ای ندارد ولی به سبب ۲۰ سال مستمر روایت و تحلیل سیاسی دامنی در این دریا، تر کرده و این قدر می‌توانم تشخیص دهم که انبان و چنتۀ کدام سو پُر یا خالی است.

  دوم این که دربارۀ رضا‌شاه با نظر دکتر همایون کاتوزیان هم‌داستانم که از هر افراط و تفریط دور است و در فصول انتهایی کتابی که دربارۀ سقوط قاجار و استقرار پهلوی قاجار نوشته (دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی، نشر مرکز، ۱۳۷۹) آمده و از این نظر با هر دو میهمان زاویه دارم. (کتاب دیگر او – ایرانیان، نشر مرکز ۱۳۹۱- هم وضعیت ایران ۱۰۰ سال پیش را به روشنی توضیح می‌دهد). 

  سوم هم این که با هر دو از نزدیک آشنایی دارم و اگر مقالات آقای معتضد هر هفته در مطبوعۀ متبوع من چاپ می‌شود به منزلۀ تأیید تمام دیدگاه‌های تاریخی او نیست. چه، این نوشته ها بیشتر انتقادی – اجتماعی و اشارات تاریخی در آنها فرعی است و برای بیان تفاوت نظر تأکیدات چند باره معتضد دربارۀ مصدقی نبودن و نقدهای فراوان این قلم بر احمدی‌نژاد و دوستان او در دورانی که گاهی تاریخ‌پژوه محترم در برخی نشست‌هاشان شرکت می‌جُست کفایت می‌کند.

  در این مناظره اما آن که باخت بی هیچ تردیدی صادق زیباکلام بود. هم به لحاظ فنی و هم از حیث اخلاقی و اگر فراوان سخن نمی‌گفت شاید مصداق این ضرب المثل می‌شد: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.

  یگانه توجیهی که ایشان ارایه کرده این است که برنامه ها فشرده ضبط می‌شده و آقای معتضد در فهرست میهمانان نبوده و شب آخر اضافه شده و تا پاسی از شب ادامه یافته است. یعنی خسته بوده است و این را هم البته می‌توان به حساب شیطنت بهروز افخمی گذاشت که کارگردان سینماست و اگر می‌خندید از آن رو بود که می‌دید بازی مورد نظر را گرفته است؛ از زیباکلام بیشتر و از معتضد کمتر!

  اما چرا زیباکلام این مناظره را باخت و زیر فشار منتقل شده در شبکه‌های اجتماعی ناچار از عذرخواهی شد؟

  ۱٫ کتاب زیباکلام دربارۀ رضاشاه اجازۀ انتشار نیافته و او ناچار از عرضه در فضای مجازی شده است. پیدا بود که از این داستان خشمگین است. سانسور و جلوگیری از نشر بالاترین توهین و تحقیر نویسنده است. از این نظر زیباکلام و تمام نویسندگان دیگر که گرفتار سانسور هستند حق اعتراض دارند.

وقتی نویسنده‌ای سال‌های متمادی از عمر و انرژی خود را صرف تحقیق و نگارش کتابی می‌کند دوست دارد آن را عرضه کند و ممانعت از انتشار و سر و کله زدن با سانسورچی هایی که قاعدتا سواد کمتری دارند سخت آزارنده است.

این وضعیت برای نویسندگان حرفه‌ای که درآمد دیگری ندارند و خاصه رمان‌نویسان که ناگزیر از خیال‌پردازی و ابعاد مختلف احساسات و عواطف و عوالم انسانی‌اند دردآورتر و تحقیرآمیزتر است.

آقای زیباکلام از این حیث حق داشت شاکی باشد اما اعتراض خود را باید متوجه کسانی کند که مانع شده‌اند نه آن که به جای آنان و با تعبیر «مورخ حکومتی» خسرو معتضد را بنشاند. حال آن که احساس می‌شد معتضد را در جایگاه نماینده و همکار دستگاه سانسور می‌دید و از این رو به او می تاخت. می‌خواست بگوید به کتاب من دربارۀ رضاشاه مجوز انتشار نمی‌دهند و به شما تریبون می‌دهند. از این رو جا داشت آقای معتضد از دستگاه سانسور و نیاز نویسندگان و پژوهشگران به اخذ مجوز به جای ثبت و دفاع از شکایات احتمالی در محاکم صالحه، اعلام برائت می‌کرد.

  صادق خلخالی جایی گفته بود در دادگاه هویدا احساس می‌کردم شاه را دارم محاکمه می‌کنم نه نخست‌وزیر ۱۳ سالۀ او را. زیباکلام هم انگار معتضد را به جای دیگران نشانده و سیبل کرده بود منتها آن قدر افراط کرد که بازی را باخت. می‌گویند یک بار گفتی پذیرفتم. تکرار کردی شک کردم. قسم خوردی دانستم دروغ می‌گویی! آقای دکتر هم زیاد قسم خورد.

  2. امکان ندارد کسی میهمان برنامۀ تلویزیونی باشد و در نقطۀ مقابل جمهوری اسلامی تعریف شود. زیباکلام در حالی به معتضد انگ مورخ حکومتی می‌زد که صرف شرکت در برنامه‌ای از این دست که بارها بازبینی و ازسیمای جمهوری اسلامی پخش می شود نشان می‌دهد خیلی هم غیر خودی نیست!

  ضمن این که سر بزنگاه‌ها کم پالس‌هایی برای خوشایند نفرستاده و از جمله می‌توان به حمله به موسوی خویینی‌ها اشاره کرد و بعید نیست اگر محبوبیت خاتمی نبود برای اثبات برادری به او نیز همان‌گونه می‌تاخت!

  3. وجه تمایز یا مزیت نسبی زیباکلام در قبال خسرو معتضد یکی صبغۀ دانشگاهی و وجهۀ آکادمیک بود و دیگری سابقۀ انقلابی و  زندان دوران پهلوی و فعالیت دانشجویی. حال آن که آقای تاریخ‌نگار اگرچه در مقام احترام، «استاد» خوانده می‌شود اما در دانشگاه تدریس نکرده و نمی‌کند و ۵۵ سال است روزنامه‌نگار است. داعیۀ انقلابی‌گری هم ندارد.

  استاد علوم سیاسی اما وقتی مانند پهلوی ستایان ستایش کرد و از ادب و گفتار مورد انتظار از دانشگاهیان فاصله گرفت هر دو مزیت را از کف داد و بازی را همان جا باخت.

  4. برخی واژه ها بار حقوقی دارند. لفظ «پیاده» که معتضد به کار برد اگرچه واکنشی بود اما بار حقوقی ندارد. «خیانت» اما ادعایی است که قابل شکایت است. در قوانین ما البته تنها گواهی دروغ جرم است اما نسبت دروغ هم پذیرفته نیست و هر دو را جناب استاد مرتکب شد و هر بار که تکرار می‌کرد از چشم‌ها می افتاد. شگفتا که دراین صحنه ها رفتار و گفتار احمدی نژاد وار از او سر می‌زد و می‌خواست طرف خود را به دروغ متهم کند.

  5. صادق زیباکلام همه جا به عنوان چهرۀ «لیبرال» شناخته شده و دو دهه است که می‌کوشد این واژه را که به تعبیر دکتر سروش در دهۀ ۶۰ به مثابه فحش به کار می‌رفت با بار مثبت طرح کند. نماد لیبرالیسم در تاریخ معاصر اما دکتر محمد مصدق است.

  این‌که تاریخ‌پژوهی که بارها گفت مصدقی نیست از مصدق دفاع کند و محبوبیت و پایگاه اجتماعی او را مانع حملۀ انگلستان بداند ولی استاد لیبرال از ستایش مصدق برنجد طنزآمیزترین وجه قضیه بود.

  6. زیباکلام مناظره را با کلاس درس اشتباه گرفته بود و نمی دانست معتضد دانشجوی او نیست و اشتباهات متعدد تاریخی را گوش‌زد می‌کند. جالب‌تر از همه اشاره به تاریخ دیدار عباس میرزا با نمایندۀ ناپلئون بود.

  7. معتضد مدام فکت می‌آورد و به این و آن استناد می‌کرد و زیباکلام اما به کتاب خودش!

  حال آن که در جایی می‌توانست بگوید اگر استالین زودتر مرده بود چه بسا انگلیسی‌ها حمله می کردند. اما آن‌قدر دنبال تصفیه حساب (و نه تسویه حساب) بود یا دوست داشت معتضد را نماد مدیران مانع انتشار کتاب خود فرض کند که این ظرایف را به تمامی وانهاد.

  8. یکی از وجوه تفاوت آدمی که فنی صحبت می‌کند با سخن عوامانه در عدد و رقم است. در سخنان معتضد اعداد جلب توجه می‌کرد و زیباکلام تنها به شمار قشون در آغاز کودتا و ۱۲۰ هزار نیروی ارتش در پایان اشاره کرد. ارتشی که تاب چند ساعت مقاومت را هم نداشت.

  9. برخی آقای خسرو معتضد را به سبب خاستگاه غیر انقلابی در عین دفاع‌های او به ریاکاری متهم کرده‌اند ولی من او را صمیمی  و البته بیشتر متکی به حافظه و روایت داستان‌وار تاریخ به جای تحلیل دیده‌ام. از این رو اگر بنای آزار او را داشت با این صفت چه بسا کسانی را همراه می‌کرد ولی دروغ‌گو و خائن بیشتر دربارۀ سیاست‌مداران به کار می‌رود!

  10. تعاریف زیباکلام از مورخ هم ابتدایی و کهنه بود. این که مورخ باید منصف باشد بسیار پیش پا افتاده است. چون همه باید منصف باشند. من روزنامه‌نگار و شمای مخاطب و آقای زیباکلام هم در تدریس و نمره دادن همه باید منصف باشیم.

در تعریف مدرن از تاریخ آن را هنر تبدیل پرسش‌ها به پرسمان و پاسخ‌های نو به پرسش‌های نو و حتی کهنه توصیف کرده‌اند و زیباکلام اگر می‌توانست سخنان نوی مطرح کند (چنان که دکتر کاتوزیان کرده است) برنده بود. اما نبود.

  در آغاز نوشتم هم جنبه‌های فنی را باخت و هم اخلاقی را و حالا اضافه می‌کنم بازی افخمی را هم خورد. چرا که مانند بازیگران فیلم‌های خود از او بازی گرفت و تازه دکتر زیباکلام گفته پولی هم بابت این برنامه نگرفته است و این یعنی ایفای رایگان نقش منفی در فیلمی که بهروز افخمی جلوی دوربین بُرد!

Print Friendly, PDF & Email
امتیاز:
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
مطالب مرتبط
دیدگاه شما

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.