“اگر همه سر به سر تن به کشتن دهیم”
جامک: شمس الدین رستمی
دولت به تبع شرایط اقتصادی ناتوان از تعطیلی کامل ادارات و اصناف است، همچنین به دلیل خلف وعده های مکرر مسئولین ذیربط و بی ربط خصوصا در حوزه اقتصادی نمی توان بر روی گزینه های اعتماد ملی و سرمایه اجتماعی حساب باز کرد، از آنها چیزی بجز گفتار درمانی دیده نشده است.
با تنگ تر شدن حلقه محاصره بیماری، شاید مردم رعایت ها را جدی تر بگیرند اما دیرهنگام خواهد بود.
آنزمان که کرونا فراگیر شد در کشورهای مرفه قاره اروپا، استرالیا و آمریکا شاهد هجوم به فروشگاه ها بودیم، در ایران اما هیچ واکنشی در رفتار مردم نبود، برخی دوست داشتند با افتخار این را نشان فرهنگ والای مان!! بدانند اما من بدبینانه آنرا از بی ارزشی تداوم حیات برای ایرانیان می بینم.
با این شرایط اقتصادی و اجتماعی نمیتوان به ارزشهای زندگی فعلی بعنوان “انگیزه بقا” برای مردم امید داشت و شاید یک دلیل مهم عدم رعایت ها “دغدغه های مهمتر از کرونا” ست که برای مردمی که بدنبال قرص برنج اند کرونا را به حاشیه برده است.
بجز تغییر شرایط اقتصادی، تاثیرات فرهنگی و اجتماعی هم زمانبر هستند و فعلا فقط می توان بر اجرای قوانین محکم در حد اعلام حکومت نظامی پافشاری نمود.
خطر بزرگتری هم هست و آن احتمال فروپاشی نظام درمانی است! دیگرخبری از رقص و پایکوبی نیست، بسیاری از آن ایستاده ها افتاده اند، مگر این انسانها چقدر می توانند دوام بیاورند!؟
یک خطر پسا کرونایی هم در آینده هست و آن فشارهای روانی بعد کروناست، عزاداری به تنهایی و سوگواری در عزلت موجبات عدم تسلی برای بازماندگان است و افسردگی بلند مدت را پدید خواهد آورد.
نیاز اصلی در راه مبارزه با کرونا مردم شناسی ست تا ویروس شناسی،، تمرکز بر چرایی عدم توجه و رعایت نکردن ها. در این مقال نمی گنجد اما بایستی آسیب شناسی نمود و با جامعه شناسان مولفه های تاثیرگذار بر رفتار مردم و جامعه را بررسی نمود.
فعلا تنها راه حذف کرونا خانه ماندن است، چیز دیگری چنان سریع اثرگذار نخواهد بود، و تنها راه خانه ماندن اجبار است نه فقط خواهش!
برخی از ما بعید است به ماسکگذاشتن تن دهیم.